توضیحات
کتاب هر چه باداباد (Here Goes Nothing) سومین رمانِ استیو تولتز، داستاننویس پرآوازهی اهل استرالیاست. اغلب ما این نویسنده را با شاهکارش، جزء از کل (A Fraction of the Whole)، میشناسیم؛ رمانی که اگرچه مدت زمان زیادی از انتشارش نمیگذرد، در میان دوستداران ادبیات داستانی به اثری با شأنی کلاسیک بدل شده است. اگر کتاب جزء از کل را خوانده باشید، میدانید که تولتز استادِ بیبدیل ژانر دارککمدی است. دارککمدی گونهای ادبی است که در آن، موضوعات عمیق و حیاتی همچون معنای زندگی، مرگ، تراژدیهای انسانی از قبیل بحرانهای زیستمحیطی و…، دستمایهی شوخیهایی تلخ و گزنده قرار میگیرند. کتاب هر چه باداباد نیز یک دارککمدی است؛ منتها دارککمدیای با مایههایی از عناصر آخرالزمانی!
در این داستان سه شخصیت اصلی داریم. راوی اثر، مردی جوان است که ایام کودکی را بیحضور پدر و مادر، در پروشگاهی دلگیر و غمافزا سپری کرده است. او، تحت تأثیر شرایط دشوار زندگی، بدل به یک خلافکار تمامعیار شده؛ خلافکاری که عمدهی درآمدش از راه فروش مواد مخدر تأمین میشود. در سویی دیگر، کاراکتری به نام گریس را داریم، که کارش برگزاری مراسم ازدواج است. در ابتدای داستان، شاهد ازدواج راوی و گریس هستیم. دو شخصیتی که علیرغم تفاوتهای جزئیای که با هم دارند، زبان یکدیگر را خوب میفهمند، و به قول معروف، آبشان توی یک جو میرود! پیچش داستانی زمانی رخ میدهد که روزی، مردی جاافتاده، درِ خانهی گریس و همسرش را میزند، و با ادعایی عجیب، دود از سر آنها بلند میکند! این ادعا که این خانه -یعنی خانهای که گریس و راوی در آن اقامت دارند- خانهی دوران کودکی او بوده، و حالا که او به مردی میانسال تبدیل شده و یک پای خودش را لب گور میبیند، مایل است در همین خانه غزل خداحافظی را بخواند! آقای جاافتاده، آنقدر برای تملک خانهی مذکور بیتاب است که سخاوتمندانه به گریس و راوی پیشنهاد میکند که تمام اموالش را در اختیارشان بگذارد. القصه، معامله جوش میخورد. در این گیرودار، به ناگهان شایعهای هولناک پخش میشود؛ شایعهی همهگیری ویروسی جدید و کشنده، که از بزاقِ سگها منتقل میشود…
کتاب هر چه باداباد رمانی به شدت قصهگو و هیجانانگیز است. ارجاعات پرشمار به آثار و آرای فلسفی، در این رمان نیز، به سیاق کتاب جزء از کل، فراوان است. استیو تولتز در بخشیدن درونمایهای فلسفی به کتابش، تا آنجا پیش رفته که کل اثر را بر پایهی ایدهای از فریدریش نیچه، فیلسوف پرآوازهی اهل آلمان، به نگارش درآورده است. این ایده همانا ایدهی «بازگشت جاودانه» است، که ناظر به امکانِ تجدیدِ حیات، پس از مرگ جسمانی است. البته نه تجدید حیات در معنای مذهبی آن؛ بلکه تکرار دقیقِ زندگیِ پیشزیسته.
کتاب هر چه باداباد به قلم پیمان خاکسار به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر چشمه در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.