توضیحات
این کتاب حاوی یک دوره از تاریخ ایران است.مبدا تاریخ فرقه اسماعیلیه بر ما معلوم نیست و ما از زمانی از تاریخ فرقه اسماعیلیه اطلاعی صحیح در دست داریم که خلافت فاطمی ها در شمال افریقا تثبیت شد.بعد از این که هلاکو بر قلاع اسماعلیلیه مستولی گردید تمام آثار مکتوب که در آن قلاع بود از بین رفت…
در این کتاب ، داستان زندگانی حسن صباح (وفات518 ه.ق) – موسس طریقه باطنی – با اشاره به حکومت اسماعیلیان و نیز شرح اوضاع و احوال ایران در آن زمان بازگو می شود. نهضت حسن صباح فقط یک نهضت مذهبی نبوده ، او می خواسته ایران را از زیر سلطه خلفای عباسی یا حکومت های وابسته به خلافت برهاند. حسن صباح در اواخر قرن پنجم هجری ، اساس حکومت اسماعیلیه را بنا نهاد و پس از آن تا مدت دو قرن جانشینان او در مناطق خاصی از ایران و عمدتا در قلعه های مستحکم خود ، حکومت هایی محلی و محدود داشتند. شیوه قتل دشمنان سیاسی و اعتقادی اسماعیلیان به دست فدائیان این فرقه یکی از نکات مهم تاریخ اسماعیلیه است.
… حسن مردی بود ایرانی و مطلع و بخصوص بعد از اینکه به مصر رفت و در آنجا از کتب کتابخانه خلفای فاطمی استفاده نمود و به تاریخ اروپا وقوف یافت و از تاریخ روم و یونان قدیم اطلاعاتی بدست آورد روشن فکرتر شد . وی قبل از اینکه از ایران به مصر برود ، اسماعیلی بود ولی بعد از اینکه در مصر ، بر اطلاعات خود افزود متوجه گردید که اسماعیلیه هم مثل سایر فرق اسلام تحت نفوذ عرب هستند و درصدد برآمد که یک نهضت به وجود بیاورد تا این که سکنه کشورهای ایران از سلطه مادی و فکری عرب رهائی یابند .
حسن صباح در مصر ، ضمن برخورداری از تاریخ یونان و روم قدیم مطلع شده بود که ایران در قدیم کشوری با عظمت بوده و سلاطین مقتدر داشته و حتی مصر ، در قدیم یکی از کشورهای ایران بشمار می آمده ، ولی تسلط اعراب سبب شد که اقوام ایرانی دچار انحطاط شدند و آن قوم ، رونق و قدرت گذشته را بدست نمی آوردند مگر اینکه خود را از سلطه عرب نجات بدهند . آنچه سبب گردید که حسن صباح نهضت باطنیه را به وجود بیاورد این بود…
نهضت حسن صباح بهترین نمونه تاریخی در رابطه با تجزیه و تحلیل یک مناسبات فرقه ای تمام عیار از نوع شرقی آن است. هرچند این نهضت برای مبارزه با خلفای عباسی ، یا کسانی که از سلاطین و امرای محلی ایران بودند اما از خلقای عباسی گوش شنوا داشتند، شکل گرفته بود ولی بلحاظ مناسبات داخلی تماما بشکل یک فرقه تمام عیار اداره میشد.
حسن صباح در قلعه الموت، منطقه ای واقع در جنوب غربی دریای مازندران که منطقه ای کوهستانی بشمار می آید و در دنیای قدیم یکی از مراکز بزرگ داروسازی بشمار میرفت، زندگی میکرد. وی یک آریایی نژاد محسوب میشد و پیروانش اسم او را بدون علی ذکره السلام بر زبان نمی آوردند و او را خداوند الموت می نامیدند. حسن صباح یا خداوند الموت در واقع رهبر و امام فرقه “باطنی” از مذهب اسماعیلیه بشمار میرفت.
حسن صباح در راس یک تشکیلات مذهبی و یک فرقه تمام عیار قرار داشت که قوانین خاص خود را در آن پیاده میکرد. آنچه که در این فرقه ساری و جاری میگشت تماما برداشت هایی بود که حسن صباح از قران و اسلام داشت و هر اجباری در درون تشکیلات به سنت و کتاب خدا نسبت داده میشد. با این عنوان که قرآن علاوه بر معنای ظاهری دارای معانی باطنی نیز هست و استخراج این معانی تنها در توان حسن صباح است،. بدین ترتیب انجام هر عملی را در درون فرقه توجیه میکرد.
سواستفاده از مذهب متاسفانه در تمامی تشکل هایی که انگیزه های مذهبی دارند اغلب مسیر مبارزه را به سمت فرقه گرایی با نقض فاحش حقوق بشر در مناسبات درون گروهی سوق داده است. هر چند چنین سازمان هایی در بدو تشکیل، بصورت یک فرقه مذهبی شناخته شده نبودند، ولی در روند مبارزه ، ماهیت فرقه ای در آنها بدلیل داشتن رهبران مذهبی و کاریزما و برداشت های شخصی از دین و مذهب، نهایتا ماهیت فرقه یی پیدا کرده و مناسبات فرقه ای در تمامی ساختار تشیکلاتی آن شکل میگرفت.
داستان حسن صباح درسهایی از تاریخ است و اینکه چگونه در هر عصر و دوره ای با برداشت های غلط از اسلام و مذهب ، باب فرقه گرایی در گروههايي که با هدف مبارزه شکل گرفته اند باز شده و مسیر آن عوض میشود و کار به زندان و شکنجه و کشتار اعضاء همان تشکیلاتی منجر میشود که روزی آنها با صداقت تمام و برای مبارزه ای تمام عیار قدم در این راه گذاشته اند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.