توضیحات
رمان قصر طولانی ترین اثر کافکاست و همانند دو اثر بلندِ دیگرش، این یکی هم ناتمام مانده است. قصر پیش ازاین دو بار به فارسی ترجمه و منتشرشده. یک بار توسط عبدالرحمان صدریه از آلمانی به فارسی برگردانده شد و دیگربار توسط امیرجلال الدین اعلم از زبان انگلیسی به فارسی درآمد. اولی دربرگیرنده بخشی از پس گفتار ماکس برود (در چاپ نخست این رمان) بود، اما دیگری تنها رمان را دربر می گرفت، به ضمیمه ی مقاله جهانِ فرانتس کافکا؛ نوشته اریش هلر که دنیای داستانی کافکا را با تأکید بر رمان قصر ارزیابی کرده بود.
اگر منصفانه به قضاوت بنشینیم؛ هر دو ترجمه اگرچه پاسخ گوی غنا و اعتبارِ متنِ رمان ِ کافکا نبودند؛ اما در حد زمان خود، ارزنده محسوب شده و مخاطبِ فارسی زبان را به بی راهه نمی بردند. چنانچه بسیاری از ما، رمان قصر را نخستین بار، با همین ترجمه ها خواندیم و لذت هم بردیم.
در این بین کارِ امیر جلال الدین اعلم که دیگر آثار کافکا را نیز به فارسی برگردانده، متأخرتر است و مقبول تر، بنابرین بیشتر هم دیده و منتشر شده. اما ناگفته نماند که او باری از ادبیّت به نثر کافکا داده که شاید در ظاهر، شکلِ فاخر یا خوشایندتری به متن رمان بخشیده؛ اما نثر کافکا، به زعم صاحب نظران، باوجود استواری و غنا، از این خصیصه برخوردار نیست؛ و سبک آثار او نیز نیازمند این جنس نثر نبوده است. اتخاذ این رویکرد، می تواند عناصر درون متنی رمان را که وابسته به نثر هستند، تحت الشعاع قرار داده و دگرگون کند. بی شک از همین روست که ترجمه های علی اصغر حداد، به مراتب فضای آثار کافکا را زنده تر و تأثیرگذارتر از دیگر ترجمه های موجود از آثار کافکا، از کار درآورده است.ماکس برود
قصر از واپسین نوشته های کافکاست، او نوشتن این رمان را دو سال پیش از مرگش، در ژانویه ۱۹۲۲ آغاز کرد، رمان ماجرای مردی بنام «کا» است که در شبی پر برف، وارد دهکده ای می شود که قصری بزرگ در آن قرار دارد. او ظاهراً از سوی ارباب قصر برای مَساحی فراخوانده شده است. در طول این رمان، قصر مظهر جایی دست نیافتنی ست که کا برای ورود به آن تلاشِ فراوان می کند و دراین بین میان او و اهالی دهکده و برخی از افراد مرتبط با قصر، رابطه ای شکل می گیرد که جزییات آن کلیت این رمان را شکل می دهد.
قصر از آن سنخ رمان هایی نیست که محتوای آن به لحاظ بیرونی، فراز و فرود محسوسی داشته باشد که اگر هم داشت، باتوجه به ناتمام ماندن این رمان، نمی توانست ضامن انتخاب یا ارتباط با این اثر باشد.
شاید آن ها که چندان با آثار کافکا دمخور نیستند، وقتی می شنوند با رمانی ناتمام روبه رو هستند، بپرسند خواندن رمانی ناتمام، چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ آیا دیوانگی نیست، چهارصد صفحه رمان بخوانی، بااینکه می دانی پایان ندارد و ناتمام است؟
کافکا فرصت پایان بردن این رمان را نیافت و هرچند اگر عمر درازتری هم داشت، هیچ بعید نبود همانند دو اثر دیگرش، این یکی هم سالهای سال ناتمام باقی بماند. بااین حال او در این زمینه تعمدی نداشت؛ شاید تنها علت مهم آن، وسواس و کمال گرایی او بود که دست آخر باعث شد به این نتیجه بینجامد. به هر حال ناتمام ماندن آثار کافکا، به طور ناخودآگاه به یک ویژگی منحصربه فرد بدل شده و خواننده ای که با آگاهی به سراغ این آثار می آید، آن را می پذیرد.
گفتیم قصر رمانی نیست که محتوای آن، از فراز و فرود دراماتیک برخوردار باشد، افت وخیز و یا حرکت داستانی واقعی این اثر، نه در بُعد بیرونی که در لایه های درونی اثر جریان دارد. قصر رمانی است به شدت نمادین؛ که این نمادین بودن باعث شده بتوان از نظر گاه های گوناگونی آن را مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
در این رمان نیز تنهایی، بیگانگی، اضطراب های انسان و مهم تر از همه مرگ، از بن مایه های اساسی مورد تأکید کافکا هستند که در دیگر آثار مهم او نیز می توان مشاهده کرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.