توضیحات
کتاب نامههای رز اولین رمان کلاریس سابار نویسنده جوان، رؤیاپرداز، عاشق طبیعت و ماجراجو است که برنده جایزه کتاب رمانتیک سال ۲۰۱۶ فرانسه شده است. سابار قلمی روان و دلنشین دارد و شخصیتهای داستان به قدری واقعیاند که خیلی زود میتوانید با هر کدامشان ارتباط برقرار کنید.
سه زن با صدایی آرام، در اتاقی نیمه تاریک که از گرمای آفتاب در امان نگه داشته شده است، گفتوگو میکنند. لباسهای سیاه و بلندشان مرا به یاد زنان سیسیلیای میاندازد که میخواهند تا آخر عمر در ماتم شوهر از دست رفتهشان زندگی کنند.
هر سه بالای یک گهوارۀ قدیمی چوبی ایستادهاند و چیزی زمزمه میکنند؛ کاملا حواسشان هست هیچ کس حرفهایشان را نشنود. اگر هم بچهای داخل گهواره باشد، بچۀ بسیار ساکتی است، زیرا تنها صدایی که به گوش میرسد، صدای تیکتاک ساعتی است که به نظر نامرئی میآید، صدایی که کاملا مناسب حال و هوای خفۀ آنجاست.
متوجه حرفهایی که به هم میزنند نمیشوم. شاید بتوانم با دیدن صورتهایشان، لب خوانی کنم. چشمانم را دور تا دور اتاق نیمه روشن میگردانم تا به آن جا عادت کنند. آن جا بوی خانهای را میدهد که مدتی طولانی بیسکنه مانده است. بوی نا و رطوبت هم با این وضعیت ترکیب شده است. با وجود سه زنی که به سبک صدسال قبل لباس پوشیدهاند، فضا حال و هوای عجیبی پیدا کرده و تا حدی هم نگران کننده است. به جز آن سه زن هیچ چیز دیگری در آن اتاق به چشمم نمیخورد. از میان کرکرۀ کشیده شده، اندک بارقهای از خورشید با تلاش فراوان خود را به کف اتاق میرساند. ذرات گرد و غبار را هم میتوان با این نور در هوا دید. چشمم میافتد به دری در انتهای اتاق که اندکی باز است و به سمت آن رهسپار میشوم.
کلاریس سابار (Clarisse Sabard)، سی ساله، متولد نیس فرانسه، عاشق مطالعه و گل رز است. وی اعتقاد دارد بین سالهای 1920 تا 1950، جایی در نیویورک زندگی میکرده است! نامههای رز اولین رمان این نویسندۀ جوان، رؤیاپرداز، عاشق طبیعت و ماجراجوست.
در بخشی از کتاب نامههای رز (Les lettres de Rose) میخوانید:
مسیر را با مترو طی میکنم. داخل قطار بین دختر نوجوانی که غرق مطالعۀ یکی از کتابهای تالکین و پسری که سرش در گوشی تلفن هوشمندش است، گیر کردهام. دخترک گویا کاملا غرق مطالعه است. میخواهم با صدایی بلند تحسینش کنم؛ ولی جلوی خودم را میگیرم. سرانجام وقتی به خانۀ خودم بر میگردم، میتوانم با خیال راحت لباسهای مناسب به تن کنم. دو رنگی را که همیشه به من میآید ست میکنم؛ تیشرت صورتی و شلوار خاکستری. به خصوص با موهای بلوطی رنگم به خوبی ست میشود. این را چند بار از دوستانم شنیدهام. امروز کارم را از ساعت ده شروع میکنم؛ یعنی ده دقیقهای فرصت برایم باقی است. این پا و آن پا میکنم. نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم. باید سری به گوشیام بزنم و ببینم پتر پیامکی که نشانۀ پشیمانی و حاکی از عذرخواهی باشد برایم فرستاده است یا خیر.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.