توضیحات
خانم آلبا دِ سِسپدِس در یازدهم مارس ۱۹۱۱ در شهر رم متولد میشود. از مادر ایتالیایی و یک پدر کوبایی که سالیان سال سفیر بوده است. با ازدواج با یکی از اشراف ایتالیا ملیت ایتالیایی را میگیرد. نویسندگی را با نوشتن مقالاتی در مجله پیامآور رم آغاز میکند و در سال ۱۹۳۷ با مجموعه داستانهایی به نام کنسرت توجه تمام منتقدان ادبی را جلب مینماید. در سال ۱۹۳۸ رمان او به نام هیچکس به گذشته برنمیگردد او را در تمام جهان مشهور میسازد. در سال ۱۹۴۳ با چند روزنامه مهم ایتالیا همکاری آغاز میکند و سپس در سال ۱۹۴۹، شاهکار خود، از طرف او را به چاپ میرساند. تا چند سال پس از انتشار این کتاب، در روزنامه لاستامپای شهر تورینو مقالاتی نیز با عنوان «از طرف او» مینویسد. کتابهای او عبارتند از: کنسرت ( ۱۹۳۷ )، هیچکس به گذشته برنمیگردد ( ۱۹۳۸ )، فرار ( ۱۹۴۰ )، از طرف او ( ۱۹۴۹ )، دفترچه ممنوع ( ۱۹۵۲)، دعوت به شام (۱۹۵۵)، دیر یا زود (۱۹۵۶ ). در سال ۱۹۶۱ دفترچه ممنوع را به صورت نمایشنامه نیز به نگارش درمیآورد. کتاب عذاب وجدان در سال ۱۹۶۳ و آخرین کتابش، در ظلمت شب، در سال ۱۹۷۳ نوشته میشود. خانم آلبا دِ سِسپدِس در نوامبر ۱۹۹۷، آخرین روزی که مترجم کتاب حاضر ترجمه را پاکنویس میکرد، در شهر پاریس درگذشت. شاید میخواست چیزی را به مترجم فارسی حالی کند…
حسین –
تعدادی نقد منفی که به این شاهکار ادبی هست برای من وحشتناک است. اما در نهایت اینکه الساندرا درک نشد و آلبا دسسپدس تقریباً نتوانست دلیل این رمان، این اتفاقات، این قهرمانان داستان را برای زنان دیگر توضیح دهد، شاید فراگیرترین زیبایی این رمان بی رحمانه و عاشقانه باشد. به معنای اصلی کلمه – در جستجوی عشق ایده آل و دست نیافتنی، در مصرف رویا و جستجوی خستگی ناپذیر، و ناامیدی خستگی ناپذیر، سرخوردگی، امتناع از سازگاری، تا عواقب شدید.
مولف از زنی در اوایل قرن بیستم با تیزبینی و مرتبط بودن زندگی روزمره صحبت می کند، او روح انسان را با دقت و بی رحمی کسی که ظلم و زیبایی انسان بودن را می داند، می خواند و تفسیر می کند.
شفافیتی که او با آن نارضایتی، جستجو، عذاب، اشتیاق برای یک شور ادبی، تسلیم ناپذیر، بی حرکت، خستگی ناپذیر و در عین حال وضعیت زنانه در ایتالیایی که هنوز روستایی، ناآماده، ساده لوح، ثابت است، توصیف می کند. زنجیر شده، که در آن زنان و مردانی زندگی میکنند که در نگاه الساندرا تقریباً اسطورهای به نظر میرسند، که در تخیل او تشنه و تشنه اسطورهها نمیتوانند به عنوان انسان نگاه کنند، بلکه فقط به عنوان کهن الگوها و افسانهها نگاه میکنند. ،
همه چیز او شدید و اشتیاق است، همه چیز مایه عذاب و اشتیاق و احساس گناه و شرم است، در رویارویی روحی مدرن و روزگاری کهن و خفته در لطافت عاداتش.