توضیحات
انتشارات نیماژ منتشر کرد:
داستان های مجموعه ی افتاده بودیم در گردنه ی حیران جهانی ملموس و آدم هایی زنده را با خوانندگانش به اشتراک می گذارد.حسین لعل بذری با زبانی تراش خورده و نثری پخته و منسجم،به خلق فضاهایی دست می زندکه میان وهم و واقعیت در نوسان است و آدم هایی را به نمایش میگذارد که با ویژگی ها و واکنش های زنده و قدرتمندشان به خوبی قابلیت ماندگار شدن در ذهن خواننده را دارا می باشند.نویسنده در این مجموعه با بهره گرفتن از فرهنگ ها و گویش های مختلف فضایی متنوع ایجاد می کند و از یکنواختی و سکونی که گریبانگیر بخش عمده ای از فضاهای داستان اخیر است،دور می شود.حس های متنوع انسانی از مرگ و رنج گرفته تا عشق و امید،در این مجموعه هر یک سهم خود را دارند و هیچ کدام جا را برای دیگری تنگ نمی کنند.هر چند درد و مرگ عناصر پر رنگی در داستان های لعل بذری هستند. اما افتاده بودیم در گردنه ی حیران کتابی است که با وجود تمام ناکامی ها و رنج ها و مرگ هایی که روایت می کند د ر نهایت خالصانه در ستایش عشق و زندگی تصنیف شده.
بگذار فکر کنم پری سیما . از کی دور شده ایم از هم؟ از کی آن قدر یالغوز و تنها شدم که تو و سانگالا و همه را فراموش کردم؟همه اش دو سال نبودم،دانشگاه بودم. خب تو هم نبودی که عروس شدی رفتی بابلسر.چه می دانم هر وقت میپرسیدم می گفتند خوب است.می گفتمد دارد زندگی اش را می کند. چه می دانم شوهرش مرد آقایی است،نجیب است. گه بخورد توی آن نجابت اش.آدم نجیب که زنش بلند نمیش.د نصف شب خودش را بسپارد به موج های دریا. بعد تازه صبح بفهمد که زنش نیست،اولش هم لابد بلند شده رفته دستشویی،چشمهاش که روشن شده و برگشته احساس کرده یک چیزی کم است،یک توده ی گوشت و چربی که جایش توی رختخواب خالی است…
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.