توضیحات
انتشارات نیلوفر منتشر کرد: در میان انبوه متون درباره داستایفسکی،پرسش های بوطیقای داستایفسکی یکی از هیجان انگیز ترین و نوآورانه ترین آثار است.این اثر با تکلیف اصلی نقادی ادبی دست و پنجه نرم میکند:ویژگی های هنر داستایفسکی کدامند،و چرا و چگونه با ویژگی های هنر دیگر رمان نویسان متفاوتند.کتاب باختین از زندگی نامه ی داستایفسکی هیچ نمیگوید،به محتوای ایدئولوژیک آثار او یا به جایگاه این محتوا در زمان و مکان نیز تنها انک اشارتی میکند.پرسش های بوطیقای داستایفسکی تعمدا تنها بر چند پرسش متمرکز است:نقش قهرمان در رمان های داستایفسکی؛شیوه ی ارائه ی ایده ها در رمان های او؛پرسش شلز آن فراداد ژانری که داستایفسکی وامدار آن است یا گمان می رود که به آن وابسته باشد؛و سرانجام،کاربرد ویژه ی زبان و گفت و گو در رمان های او،در اشتباه خواهیم بود،اگر که این پرسش ها را پرسش هایی صرفا فرمالیستی بخوانیم.
مشتاق –
من فکر می کنم یک میلیارد سلول مغز را سوزاندم تا یک میلیارد سلول مغز به دست بیاورم. این سخت ترین کتابی است که در ادبیات خوانده ام. باختین قطعا اول فیلسوف و سپس منتقد ادبی است. و مانند همه استدلالهای فلسفی، قبل از بازگشت به نتیجهگیری یک «نقطه»، باید در فلات انتزاع و تمام جنبههایی که یک برهان میتواند بر آنها مماس شود، استقامت کرد.
در اشتیاق و تفسیر باختین از شعر داستایوفسکی چیزهای زیادی برای تحسین وجود دارد. او قطعاً استعدادی در دسته بندی، تحلیل و کیفی سازی انواع و شیوه های گفت و گو و بلاغت شخصیت های داستایوفسکی دارد. بیشتر تحلیلها بر اساس قهرمانان آثار کوتاهتر است: The Double، The Gambler، Notes from the Underground و غیره. البته در مواقع لزوم اشاره هایی از رمان ها نیز ذکر می شود. این باعث میشود کتاب در دسترستر باشد، زیرا خود مطالب در بعضی مواقع بهطور قابلتوجهی متراکم هستند، بنابراین محدود کردن آن به چند متن واقعاً به من کمک کرد تا روی توضیحات متمرکز بمانم. خواندن رمان های ذکر شده در بالا و داستان های کوتاه قبل از خواندن این رساله قطعا کمک می کند.
چیزی که بیش از همه من را مجذوب خود کرد این بود که چگونه باختین از نظر آکادمیک و فلسفی سبک گفتار و اندیشه را در شخصیت های داستایوفسکی رسمی کرد. من به عنوان یک خواننده داستایوفسکی، دقیقاً می دانم که باختین به چه چیزی دست می یابد. با این حال، به غیر از دانشگاهیان یا آن طور که او به شیوایی آن را تعریف می کند: فرازبان شناسی، نمی توانم تصور کنم که چنین فرمالیسمی چقدر می تواند برای خواننده عمومی داستایوفسکی مرتبط باشد. این بدان معنا نیست که من قدردانی جدیدی از نبوغ داستایوفسکی (تا بی نهایت) و درک غنی تری از نحوه ادامه سبک او در سراسر نوشته هایش و تأثیر قدرتمندی که در ایجاد صدای چندصدایی دارد به دست نیاوردم. اما این همه بینش فنی ممکن است لذت مطلق خواندن داستایوفسکی و کشف جادوی او را نیز از بین ببرد. حداقل تا زمانی که به اندازه کافی داستایوفسکی (حتی ممکن است) را برای لذت اول مطالعه نکرده اید، این کتاب را نخوانید.