توضیحات
در «سفرهایم با خاله جان» هنری پولینگ رئیس بازنشستۀ بانک در مراسم تششیع جنازۀ مادرش بعد از پنجاه و اندی سال به خالۀ هفتاد – هشتاد سالهاش بر میخورد. پس از این دیدار طولی نمیکشد که او هنری را ترغیب به ترک سوتوود، گلهای کوکب و همسایههایش میکند تا در سفر به برایتون، پاریس، استانبول، پاراگوئه… همسفرش شود. هنری در جریان این سفرها با هیپیها، جنایتکاران جنگی، جاسوسان سیا… معاشرت میکند و زندگی کسالتبار حومۀ شهرش دستخوش تحول میشود. گراهام گرین در «سفرهایم با خاله جان» نه تنها ما را از لذت داستان بینصیب نمیگذارد، بلکه با ییچیدهترین وضعیتهای بشر مواجه میکند.
مشتاق –
باهوش و شوخ، رمانی شخصیت محور که به سبکی واضح نوشته شده است. سرگرمی از تعامل بین هنری بداخلاق و خاله ظالمش ناشی می شود. از نگاه هنری گفته می شود، مردی محتاط که اخیراً از بانکداری بازنشسته شده و هرگز ازدواج نکرده است، و شور و شوق او هرگز فراتر از رشد گل محمدی نبوده است. “من دوست دارم تا حد امکان لباس هایم را عوض کنم. فکر می کنم برخی از مردم همین ایده های من را بگویند، بانک به من یاد داده است که مراقب هوی و هوس باشم.” برخلاف عمه آگوستا که برای اولین بار در مراسم تشییع جنازه مادرش ظاهر شد، یک زن بداخلاقی با یک جاه طلبی رانندگی – زندگی را تا حد امکان زندگی کنید. بدون عذرخواهی برای جذب خود، او ردی از قلب های شکسته را در پی خود باقی می گذارد. بی رحمانه صادقانه “من هرگز مردی را نخواسته ام که به من نیاز داشته باشد، هنری. نیاز یک ادعاست” او به سادگی همان چیزی است که هست، مسئولیت کامل اعمال خود را بر عهده می گیرد و هیچ سرزنشی نمی کند.