توضیحات
«مکلاه رئیسجمهور» رمانی از نویسنده فرانسوی آنتوان لورین (-۱۹۷۰) است.
لورین در کتابِ پیشِرو، برشی از زندگی را از طریق گفتوگوی شخصیتها رقم زده است؛ ازاینرو میتوان رمان «کلاهِ رئیسجمهور» را رمانی شخصیتمحور نامید. گذشته از شخصیتهای اصلی، تعداد زیادی شخصیت واقعی نیز در این رمان دیده میشود. موضوع این رمان به سیاست و اخلاق محدود نمیشود اگرچه همهی اینها را در پناه طنز و حکمت در خود دارد. لورین انسانها را در بزنگاههای مختلف نشان میدهد، واکنشهایشان را در کنشهای مختلف رقم میزند اما اینها بنمایه اصلی این رمان نیست. واکاوی عنوان، بهترین راه برای دستیابی به آن است. کلاه، استعارهی «خودیابی» است؛ باور به خویشتن. دستی که پرتت میکند به راهی که توانایی دویدن را در آن داری؛ کارمندی دونپایه با بهدست آوردن کلاه، ارتقاء شغلی مییابد؛ زنی که در مرداب روابط شخصی گرفتار است، به مدد کلاه، زندگیاش را از رخوت و تکرار میرهاند؛ عطرسازی که گمان میکرد خلاقیتش را از دست داده است، با یافتن کلاه، به حرکت خلاقانهاش ادامه میدهد و انسانی گرفتار در اشرافیت بورژوازی، تولدی دوباره را تجربه میکند و تغییر را سرلوحهی زندگیاش قرار میدهد. کلاهِ رئیسجمهور رمز توانستن آدمی است؛ بیدارکنندهی قدرت نهفتهی انسان که گاهی در وجود او به خواب میرود. بخشی از کتاب را میخوانیم:
دو مرد روبهروی رئیسجمهور نشستند. یکیشان درشت، کوتاهقد، قوی هیکل با عینک و موهای فر و دیگری باریک و قد بلند، با موهای خاکستری مجعدی که باوقار در پشت سر جمع کرده بود. این دومی کمی خم شد و لبخند متینی به دانیل زد. دانیل هم تمام قوای باقیماندهاش را جمع کرد و بازحمت به او لبخند زد. چشمهای نافذ و لبهای نازک مرد به چشمش آشنا آمد. ناگهان به یادش آمد او چه کسی است. او رونالد دوماس وزیر امور خارجه بود. هشت ماه پیش که حزب سوسیالیست، اکثریت پارلمان را از دست داد، او هم قدرت را به رقیب واگذار کرد.دانیل مدام با خودش تکرار میکرد: «دارم کنار رئیسجمهور شام میخورم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.