توضیحات
اسلاوُی ژیژک، این فیلسوف، منتقد فرهنگی و کوشندهٔ سیاسی، چارچوب مسحورکنندهٔ تازه ای برای نگرش به نیروهای خشونت در جهان ما به دست می دهد. وی با دستمایه قرار دادن تاریخ، فلسفه، کتاب ها، فیلم ها، روان پزشکی لکان و لطیفه ها به بررسی شیوه های فهم و بدفهمی خشونت می پردازد. ژیژک با استفاده از بینش فرهنگی بی مانند خود تبیین تازه ای از شورش های سال 2005 پاریس ارائه می کند؛ در سهل گیری نسبت به خشونت که براساس انسان دوستی انجام می شود تردید روا میدارد و به شکلی جسورانه به تأمل دربارهٔ تصویر قدرتمند و عزم جزم تروریست های روزگار حاضر می نشیند.
به گفتهٔ ژیژک خشونت سه شکل دارد: کنشگرانه (جنایت، ارعاب)، کنش پذیرانه (نژادپرستی، نفرت پراکنی، تبعیض) و سیستمی (تأثیرات فاجعه بار نظام های اقتصادی و سیاسی)؛ و غالباً یکی از شکل های خشونت مانع از دیده شدن دیگر شکل های آن می شود و بدین ترتیب مسائل پیچیده ای پدید می آید.
آیا پیدایش سرمایه داری و در واقع تمدن بیش از آن که جلوی خشونت را بگیرد سبب خشونت نمی شود؟ آیا مفهوم سادهٔ «همسایه» آبستن خشونت است؟ آیا ممکن است شکل مناسب اقدام بر ضد خشونت در زمانهٔ ما صرفاً تعمق و اندیشیدن باشد؟
ژیژک از این پرسش ها و پرسش های دیگری که به همین اندازه اندیشمندانه است آغاز می کند و در اثری که جایگاه او را به عنوان یکی از پردانش ترین و فتنه انگیزترین اندیشمندان دوران نو تحکیم خواهد کرد به بحث دربارهٔ خشونتِ سرشته شده در ذات جهانی شدن، سرمایه داری، بنیادگرایی، و زبان می پردازد.
مشتاق –
خشونت یک شرط ضروری تمدن است. تعداد کمی از ما که از آسایش تمدن لذت می بریم از این واقعیت ناراحت هستیم. چنین خشونتی گهگاه آشکارا ظاهر میشود، اما پیوسته به شکلهای ظریفی از اجبار وجود دارد که روابط سلطه و استثمار را که تمدن را تشکیل میدهند، حفظ میکند. این تهدید به خشونت است که ما را ایمن نگه می دارد، حداقل زمانی که دریافت کننده تهدید نیستیم.
این همان چیزی است که «پس زمینه نامرئی خشونت سیستمی» را که موضوع تحلیل ژیژک است، تشکیل می دهد. این یک موضوع ناخوشایند است دقیقاً به این دلیل که برای بسیاری از ما نامرئی است. ما فقط می توانیم آن را به صورت خمیده و از گوشه چشم ببینیم. او این نوع خشونت را “ماده تاریک” جامعه می نامد (من باید “انرژی تاریک” را ترجیح می دادم). باید وجود داشته باشد تا جامعه اصلاً وجود داشته باشد. اما ما باید خواص آن را استنباط کنیم زیرا نمی توان مستقیماً آن را مشاهده کرد. بنابراین، ما مجبوریم به شیوهای از گفتمان شاعرانه بپردازیم: «شعر طبق تعریف همیشه «درباره» چیزی است که نمیتوان مستقیماً به آن پرداخت، فقط به آن اشاره کرد.
ژیژک میگوید همدردی لیبرالها با کسانی است که در معرض خشونت آشکار و آشکار قرار میگیرند، هرگز با کسانی که تحت ستم خشونت نامرئی هستند که آسایش آزادی را تضمین میکند. با این حال این خشونت نامرئی است که اغلب چیزهای مرئی را تولید می کند. نامرئی خشونت سیستمی است و بنا به تعریف به سمت کسانی است که صرفاً به عنوان تهدید بالقوه و نه بالفعل تلقی می شوند. هر چیزی که ممکن است امنیت لیبرال را مختل کند باید جلوگیری شود. لیبرال ها نمی توانند نقاط را به هم وصل کنند. محافظه کاران اجتماعی حداقل واقعیت استفاده از خشونت علیه بخش های خاصی از یک سیاست را تشخیص می دهند.