توضیحات
آرتور شنیتسلر معتقد است هر هنرمندی هم واقعیتگراست و هم آرمانخواه. هم امپرسیونیست است، هم اکسپرسیونیست. هم طبیعتگرا و هم سمبولیست. همین موضوع داستانهای او را متفاوت و خاص میکند. توانایی او در ادغام این ضدونقیضها تجلی پیدا کرده است. شنیتسلر پزشک بود بههمین دلیل از سایر نویسندگان زمان خود با علوم طبیعی آشناتر بوده است. شاید این همان ویژگیای است که به کارهای او رنگی طبیعتگرا میدهد. موضوع مورد علاقه او روانشناسی است و همین موضوع داستانهایش را به سمت داستانهای درونی برده است.
طرحهای او، شخصیتهایی هستند که بین درون و بیرونشان، بین خودشان و صورتکی که بر چهره زدهاند، بین خودشان و تضادهایشان سرگردانند. این کتاب مجموعه داستانهای مردن، گریز به تاریکی، مردهها سکوت میکنند، جرونیموی کور و برادرش، دفترچه یادداشت ردگوندا و فرولاین الزه است.
«مردن» نخستین تجربهٔ داستان بلند اوست که نخست با عنوان «مرگ قریبالوقوع» در سال ۱۸۹۲ به چاپ رسید. این اثر همچنین نخستین موفقیت او بهعنوان نویسنده به شمار میرود. داستان «مردن» همانگونه که از عنوان آن میشود دریافت، دربارهٔ مردی است که میداند میمیرد.
«گریز به تاریکی» نیز داستان یک بیمار است. اما اینبار «بیماری روانی». شنیتسلر این داستان بلند ترسناک را در سال ۱۹۰۹ نوشت. وی ادعا میکند که این داستان را تحت تأثیر ترس خود از دیوانگی و اندوهی که به خاطر پیشبینی آن احساس میکرده، نوشته است.
«فرولاین الزه» نیز داستان یک بیمار روانی است. اگرچه مشکل او از حدود یک بیماری بسیار فراتر میرود. شکی نیست که الزه دیوانه است. شنیتسلر در این داستان گامهای بزرگتری در راه گفتوگوهای درونی برمیدارد.
این سه داستان مشهورترین آثار نویسنده است که در این کتاب آمده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.