توضیحات
خِرت وُ پِرتهای این خانه چشم تو را دور که میبینند یکبند پشتِ سرم حرف میزنند گلدانها پردهها تختخواب آشفته ظروف تلنبار بر هم مجلات بازمانده بر میز حتا این گربه ی بیچشم و رو که در غیاب تو ترجیح میدهد حیاط همسایه را. میگویند تو که نیستی تنبل میشوم و سَمبَل میکنم هر مهمی را کسی نیست به این کله پوکها بگوید وقتی تو نیستی چه فرق میکند فرقم را از کجا باز کنم و یقهام را تا کجا، از فرودگاه که بردارمت خواهی دید ریشِ سه روزهام سه تیغه است وُ معطر و خطِ اُطو باز گشته است به پیراهن وُ شلوارم.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.