توضیحات
مرگ وزیر مختار – یوری نیکلایویچ تینیاموف – مهدی سحابی – ماهی
این رمان تاریخی روایتی داستانی است از زندگی الکساندر گریبایدوف، دیپلمات، نمایشنامهنویس، شاعر و آهنگساز روس، از زمان ورودش به دنیای سیاست تا در زمان قتلش در تهران. او در زمان مرگ وزیرمختار روسیه در ایران بود و یک سوم پایانی کتاب هم در تهران میگذرد. در قسمتی از کتاب آمده است:
«عهدنامه ترکمانچای 20 بهمن 1206 در منطقهای به همین نام میان عباس میرزا ولیعهد وقت ایران و گریبایدوف امضا شد و به جدایی بخشهای وسیعی از خاک ایران و الحاق آن به روسیه، اخذ غرامت ۲۰ میلیون روبلی از ایران و ضبط نسخ خطی کتابخانه شیخ صفی الدین اردبیلی و انتقال آن به روسیه انجامید. گریبایدوف پس از عقد این معاهده ۴۰ هزار روبل روسی پاداش و کوتاه مدتی بعد به عنوان سفیر روسیه در تهران ارتقا مقام گرفت.
وی در این سمت وپ س از حضور در ایران متوجه شد تعدادی از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران درخواست استرداد آنان را نمود. این مساله در نهایت به خشم مردم تهران و حمله آنها به سفارت روسیه و قتل او منجر شد.» برای خرید کتاب در مشهد و سراسر کشور کتاب ” مرگ وزیر مختار – یوری نیکلایویچ تینیاموف ” از بزرگترین کتابفروشی اینترنتی مشهد میتوانید از پایین صفحه اقدام نمایید
حسین –
گریبودوف، نویسنده و دیپلمات روسی، در اواخر دهه 20 قرن نوزدهم در تهران درگذشت، در حالی که از تسلیم شدن در برابر خواسته های یک گروه و بازگرداندن دو صیغه و خواجه ارشد که در خانه هیئت روسی پناه گرفته بودند، خودداری کرد. او 34 سال داشت. او از چرخش وقایع سیاسی، سرکوب جنبش دکابریستی در روسیه و این واقعیت که هنوز صادقانه به رژیم خدمت می کرد، دلسرد شده بود. در اواخر دهه 20 قرن بیستم، تینیانوف، دانشمند ادبی، یکی از بنیانگذاران فرمالیسم، رمانی را به آخرین سال زندگی گریبودوف نوشت. او از اینکه روحیه انقلابی جای خود را به فقدان امید و سرکوب های در حال تکامل داده بود، سرخورده بود. و در اینجا من این را در آغاز دهه 20 قرن بیست و یکم می خوانم.
این رمان در مورد سرنوشت است، در مورد دست اجتناب ناپذیر تاریخ بزرگی است که در زندگی یک فرد بازی می کند. تینیانوف اسناد تاریخی زیادی را پشت سر گذاشته است. اما رویکرد او رویکرد هنرمند است. او می گفت: “وقتی یک سند تمام می شود، من برمی دارم”. و او پرتره ای عمیقا روانشناختی از یک مرد معیوب اما بسیار با استعداد خلق کرده است. او لحظات شادی گذرا و حس تاریخ خود را نشان داده است. این رمان طوری خوانده میشود که گویی یک فیلم در صفحه بزرگ تماشا میشود، در حالی که یک قاب با دقت ساخته شده جایگزین دیگری میشود.