توضیحات
«اسکیسهای عاشقانه»، عاشقانههای تصویر شدهای از رسول رخشا، شاعر معاصر ایرانی است.
فصلِ عاطفیِ میان ذهن و زبان که فشرده و سریع به خط درآمدهاند. عصاره درنگهای پسِپشت ذهن که عاری از دروغاند و راستیِ پنهانی بر دوش دارند. اسکیسها، انجماد ایده در حال عبورند وقتی که کلمات از قطبهای هم میگریزند و اغلب با همان اغراق ازلی، گاه بزرگنمایی آشکار دارند چرا که هراس فراموشی را با خود حمل میکنند.
اسکیس همچون برق لامع است؛ یک آن فرو میآید، نور و صدا میپاشد و نیست میشود اما احساس فقدان و غیابش در حروف، کلمات و سطرها بهجا میماند.
اسکیس، عریانیِ درون و پنهانیِ برون است؛ ربطِ دوسویهای است که میخواهد فاصله میان دست و ذهن را کم کند.
ادراک بیواسطه تنِ متن و گسسته بودن است از نبودن ناب. اسکیس چکیده مفهوم است و مفاهیم چکیده شده؛ اندامی است که اعضای ریز و درشت را حاشا میکند و تلاشی است برای پیداییِ پیچیدگیهای بعدی، پس باید موجز باشد تا بتواند سایهروشنها را روشن کند.
اسکیس طفره از تداعیهاست، بهخصوص وقتی میخواهد افق را به عمود خود نزدیک کند.
«اسکیسهای عاشقانه»، معنای پنهان در ریختِ حروف است، دالی که خودش را به مدلولهای فراوان دیگر ارجاع میدهد تا بتواند حرفهای ناپیدایش را در اذهانِ شناور تصویر کند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.